سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آن که به عیب خود نگریست ، ننگریست که عیب دیگرى چیست ، و آن که به روزى خدا خرسندى نمود ، بر آنچه از دستش رفت اندوهگین نبود ، و آن که تیغ ستم آهیخت ، خون خود بدان بریخت ، و آن که در کارها خود را به رنج انداخت ، خویشتن را هلاک ساخت ، و آن که بى‏پروا به موجها در شد غرق گردید ، و آن که به جایهاى بدنام در آمد بدنامى کشید ، و هر که پر گفت راه خطا بسیار پویید ، و آن که بسیار خطا کرد شرم او کم ، و آن که شرمش کم پارسایى‏اش اندک هم ، و آن که پارسایى‏اش اندک ، دلش مرده است ، و آن که دلش مرده است راه به دوزخ برده . و آن که به زشتیهاى مردم نگرد و آن را ناپسند انگارد سپس چنان زشتى را براى خود روا دارد نادانى است و چون و چرایى در نادانى او نیست ، و قناعت مالى است که پایان نیابد ، و آن که یاد مرگ بسیار کند ، از دنیا به اندک خشنود شود ، و آن که دانست گفتارش از کردارش به حساب آید ، جز در آنچه به کار اوست زبان نگشاید . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----171444---
بازدید امروز: ----4-----
بازدید دیروز: ----17-----
الهه بانو

 

نویسنده: الهه بانو + لیلا... (گاهی)
شنبه 84/9/26 ساعت 8:1 صبح

1

تیر اندازی در جنگلی نزدیک یک صومعه هندوی قدم می زد که به تمرینهای خشن اش مشهور بود. راهب ها را مشغول خوردن و نوشیدن و تفریح در باغ دید. با صدای بلند گفت: کسانی که می خواهند راه خدا را طی کنند، چه قدر بهانه گیرند! می گویند نظم و ترتیب مهم است ، اما اینها دارند مست می کنند!

پیرترین راهب پرسید: اگر پشت سر هم صد تا تیر بیندازی ، چه بلایی بر سر کمانت می آید؟

تیر انداز پاسخ داد: کمانم می شکند!

راهب گفت: اگر کسی از حد خودش فراتر برود ، می شکند. کسی که نتواند بین کار و استراحت تعادل داشته باشد، شور خودش را از دست میدهد و دیگر نمی تواند پیش برود.

2

استاد میگوید:

- اگر بناست تصمیمی بگیریم، بهتر است این تصمیم را بگیریم و با عواقب اش هم روبه رو شویم. پیشاپیش نمی توان عواقب تصمیم را دانست . هنرهای غیب گویی برای مشاوره با مردم پدید آمدند، نه برای پیش بینی آینده. این غیب گوها، اندرزهایی نیک ، اما پیشگویی های ضعیفی ارائه می کنند. در یکی از نیایش هایی که عیسا به ما آموخته ، می گوید: اراده خداوند انجام گیرد. وقتی اراده خداوند مشکلی پدید می آورد ، راه حلی هم ارائه میکند.

اگر غیب گویی قادر به پیش بینی آینده بود، هر طالع بینی ، ثروتمند، خوشبخت و خشنود بود.

3

استاد میگوید:

- بنویس! چه یک نامه ، خاطرات روزانه ، یا یادداشتی موقع صحبت با تلفن - اما بنویس!

با نوشتن ، به خدا و به دیگران نزدیک تر میشویم.

اگر میخواهی نقش خودت را در دنیا بهتر بفهمی، بنویس. سعی کن روح ات را در نوشته ات بذاری، حتی اگر هیچ کس کارت رانمیخواند - یا بدتر ، حتا اگر کسی چیزی را بخواند که نمی خواهی خوانده شود. همین نوشتن به ما کمک میکند افکارمان را تنظیم کنیم و پیرامون مان را واضح تر ببینیم. یک کاغذ و قلم معجزه میکند- درد را تسکین می دهد، رویاها را تحقق می بخشد و امیدهای از دست رفته را باز میگرداند.

کلمه قدرت است.

4

متنی از یک نویسنده گمنام قرن هجدهم ، از راهب روسی می گوید به دنبال مشاور روحانی می گشت. روزی شنید که در فلان روستا، راهبی زندگی میکند که شب و روزش را وقف نجات روحش کرده. راهب به جست و جوی آن مرد مقدس رفت. وقتی او را یافت ، گفت : میخواهم مرا در طریق روح راهنمایی کنی . زاهد پاسخ داد: روح طریق خودش را دارد و فرشته ات راهنمایی ات میکند. بی وقفه دعا کن.

- نمی دانم چگونه این طور دعا کنم. به من یاد می دهی؟

- اگر نمیدانی چه طور بی وقفه دعا کنی، پس به درگاه خدا دعا کن که یادت بدهد.

راهب گفت: تو هیچ چیز به من یاد ندادی.

- چیزی برای یاد گرفتن وجود ندارد. چون آدم نمی تواند ایمان را به همان روشی منتقل کند که ریاضیات را منتقل میکند. راز ایمان را بپذیر، و کیهان خودش را آشکار خواهد کرد.


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • می شناسیدش
    حوا و عشق...
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • پیوندهای روزانه

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  • آوای آشنا

  •